رسیده وقت رفتن سخت درسم
به سرامتحان که میدونم تهش ردم
حس میکردم که حرفای معلم باخرخوناشه
اونجابودکه فهمیدم این قصه اولاشه
وقت امتحانه ریدنه به برگمه
خودت میدونی که ریدم الکی جو نده
حرفایی خونوادمم که نمک زخممه
وتنها دل خوشیم به ثلث بعدمه
باز منمو حسرت یه نمره بیست
که بنویسه معلم تو گوشه لیست
میدونی چندبار افتادم برای یه درس بگذریم
دیگه بیست گرفتنمم برام مهم نیست
توکه میدونی دانش اموز سال اخرتم
بگو با من دیگه چرا د اخه نوکرتم...
حال روزمو شرح دادم.
نظرات شما عزیزان: